روزمرگی های شیخ

برای شادی روحم ؛ برای آن که نمیرم

روزمرگی های شیخ

برای شادی روحم ؛ برای آن که نمیرم

اساس لذت وبلاگ به ملاقات و حضور مجازی آدماییه که نمیشناسن همو ؛ ولی به هم خوبی میکنن و آرامش میدن از دور ؛ بی منت و بی دریغ
حالا به هر طریقی.
من اسمشو میذارم آرامش مجازی
اومدم پی آرامش مجازی
اگر فک میکنی با خوندنت حالم خوب میشه، مشتاقم به تشرف
یه چیزایی هم خودم مینویسم این کنج ؛ که ینی زنده م ؛
اگر خوندنشون حالتو عوض میکنه، قدمت همیشه روی چشم

شیخ / آخرین فروردین سده ۱۴ هجری شمسی

اول

پنجشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۹، ۰۴:۳۳ ب.ظ | | ۲ نظر



آن گمشده عشق و مودت ، آن سوخته شوق و محبت ، آن متکلم اسرار و عیان ، شیخ ابوالبیان _رحمةالله علیه و قدس الله سره العزیز_ مراد و شیخ وقت بود و در بیان مسائل روز و شب شانی عظیم داشت و در ریاضت و کرامت اجتماعی آیتی بود.

در اواسط جوانی با خویش عهد همی بسط که مریدان از فضای مجازی برگیرد و بدین منظور ، رسانه ای گزید " بیان " نام ؛ و آن فضایی بود مختص اهل قلم که جنگولک بازی در ایشان راه نداشت. پس بدین منظور لپ تاپی اختیار کرد بسی موقر و های-کانفیگوریشن

پس مطالب خویش در بیان نقل همی کرد و خلق را بدان سان از مواهب خویش بهره مند همی ساخت ؛ بدین قرار او را "شیخ ابوالبیان" نام نهادند و مریدان گرداگرد او گرد آمده ، اجماعا به گذر ایام و بندگی خدا مشغول همی گشتندرحمةالله علیه

آرام میگذری

سه شنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۹، ۰۳:۵۴ ب.ظ | | ۰ نظر

حس میکنم پخته تر شدم تو این چند وقت؛

ولی بعیدم نیس که سوخته باشم..


عرض ادب دارم خدمت اون عزیزانی که حالمو پرسیدن؛

دستبوس معرفتتان، نشسته به گوشه ای، منتظر دیدارتان هستم، به صرف یک فنجان حرف.

۱۱۶

سه شنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۹، ۰۳:۱۲ ب.ظ | | ۰ نظر

بعضیا انقد با معرفتن که نه تنها حالی نمیپرسن، بلکه یهویی و بی خبرم میذارن و میرن که تو ام حالشونو نپرسی!

اگر خوبی بی خبرم نذار..

تموم میشه..

چهارشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۹، ۰۴:۰۰ ب.ظ | | ۱ نظر
این زخم که بالاخره خوب میشه.. 
ولی یادم نمیره وقتی بی کس و تنها داشتم به خودم میپیچیدم و منتظرت بودم کل زخمو برام ببندی، یه گوشه ایستادی و فقط نگاه کردی..

قطار

يكشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۹، ۰۴:۰۴ ب.ظ | | ۰ نظر

کاش اینجا بودی 

تا کلمه ها رو با تموم وجود میچیدم کنار هم 

برای تو..

ذکر شیخنا و مولانا سیاوش قمیشی رحمه الله علیه

يكشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۹، ۰۴:۴۱ ق.ظ | | ۱ نظر

🖊 نقل است روزی مریدان که در حال گشت زنی در کوی و برزن بودند ، به ناگاه شیخ ( کرم الله وجهه ) را دیده، بسویش همی شتافتند.

شیخ که دست بر قضا بی حوصله می نمود، فرمود بازم اینا 😒🙄.

مریدان لختی ملول گشتند و عرض کردند شیخا! دلیل این حال خود بر ما روشن ساز که حال مرید به حال مرادش خوش می باید.

شیخ گفت کدامیک از شما آن موزیک بشنیده که میگفت  تو عاشق نبودی که درد دل عاشقا رو بفهمی؟

مریدان جملگی دستمال ها از جامه خارج نموده، مهیای آه و فغان گشتند.

شیخ به غضب آمده، فرمود زبونتونو مار زده؟

پس تنی چند از مریدان عرض کردند شنیده ایم و با آن آه و فغان ها بنموده، عر ها زده ایم!

شیخ فرمود: بدانید آنچه اندوهم بداد و مغمومم نمود این ها نبود.

مریدان عرض کردند: پس چه؟ 

شیخ پاسخ بداد: صدای سیاوش دیگه اون قدرت سابقو نداره.. پیر شده :(

پس تنی چند از مریدان نعره ها زدند و صورت های خویش خنج بکشیدند و الباقی برای سلامت شیخنا قمیشی دعای خیر نمودند! حفظه الله تعالی.

این داستان ملخ :|

دوشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۳۴ ب.ظ | | ۲ نظر

الان خدا قلمو برداشته داره چک لیستشو تیک میزنه.. 

خب اون که از گرونی۹۹ 

اونم کرونا 

کنارک هم که رواله 

چن تا زلزله هم که اوکی شد... میکاییل بابا اون کنداکتور ایرانو وردار بیار ببینیم آزمایش بعدی چیه

میکاییل: بارالها فعلا برنامه ملخا رو در حال پخش داریم

خدا: خب همه چی مرتبه؟

میکاییل: بله بله کاملا دهنشونو ساییده ^_^

خدا: خب خوبه برو سر کارت اون درم ببند

میکاییل: 😊

عکسم نمیشه گذاشت :|

سه شنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۰:۴۹ ق.ظ | | ۰ نظر

کل الطرق تؤدی إلیک.. 

حتى تلک التی سلکتها لنسیانک..*

تمام راه‌ها به تو ختم می‌شوند؛

حتی آن‌هایی، که برای فراموشی‌ات، پیموده‌ام..



*محمود درویش

چشم!

جمعه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۷:۳۸ ق.ظ | | ۲ نظر

- هیچ وقت به کسی که دوسش نداری نگو چشم

+ چشم

اندر احوالات مناقشات اهل هنر

جمعه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۶:۰۳ ق.ظ | | ۰ نظر

در خبرست که روزی شیخ _رفع الله مقامه_ را گفتند که فی ما بین شیخنا ابی و شیخنا چاوشی _حفظهما الله_ جانب حق به کدام یک می باید داد؟

شیخ فرمود از کار ایشان متعجب نمی باید بود؛ که سیرند و یکی در ملک سعودی کنسرت می داشت و در نعت سعودی نعت همی کرد و حال اهل منزلش شکوه از جانبداری از اعراب میکند؛ وان دیگری قرارداد هایی بس سنگین منعقد می نمود و در جوابیه اش لاف نان و سبزی میزند و داد علی سر میدهد!

لیکن در عجبم از کار خلق ؛ که یومیاتشان به گرسنگی میگذرد اما به هنگام مناقشات اینان، در مقام سیری به قضاوت برخاسته، یخه پاره میکنند و بی مزد و مواجب به پیشه وکلا در همی آیند.

پس مریدان اندر حیرت  فرو رفته و جملگی بانگ همی برآوردند که واسه همه سوگیریات مرسی ^__^


آواز خوانی در شب

پنجشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۱:۰۹ ق.ظ | | ۶ نظر

فک میکنم خیلیا مث من انقد این روزا درگیرن ک حوصله این چیزا رو ندارن..

منم اولش ب نظرم مضحک و کمی فانتزی و دور از تعقل دونستم

ولی یکم ک فک کردم ، دیدم ما چقد مفهوم وطن یادمون رفته! 

یه سریامون ازون ور بوم افتادیم و خودمونو نژاد و آی کیوی برتر میدونیم و حس میکنیم از همه عالم سریم.. آره ادعا؛ همون عاملی ک باعث شده انقد جا بخوریم از این ک امروز هیچی نیستیم

اما اونور بوم چی؟ من خودم جزو این دسته م.. از اهمیت مفهوم وطن و حس وطن دوستی دوریم.. همون چیزی ک اول گفتم..


حالا سوال اینه

جدای از همه شو آفا و ادعا ها یا درگیریا و روزمرگیا،

چقد دلمون برا وطن گرفته؟ چقد بش فک میکنیم؟ 

و مهم تر از همه، این ک فقط فک میکنیم یا عملم هس؟



آوازخوانی در شبم، سرچشمه‌ی خورشید تو

یار و دیار و عشق تو، سرچشمه‌ی امید تو

ای صبح فروردین من، ای تکیه‌گاه آخرین

ای کهنه سرباز زمین، جان جهان ایران‌زمین


هنوز

چهارشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۳:۲۲ ق.ظ |
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

مسلمانان!

سه شنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۴:۳۵ ق.ظ | | ۰ نظر

این همه مرید داشته باشی و هیشکی از سر لطف حالتو نپرسن!

اگر مسلمون نیستین لااقل آزاده باشین :/

و اما تنهایی

شنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۱:۴۵ ب.ظ | | ۰ نظر

ولی خدایی بابت امشب نمیبخشمت محبوب من..

امشب به قدری هوای حوصله ابریه که

فقط تو رو میخواسم..

ولی نبودی..

فقط حالم با تو

و برای تو 

خوب میشه..

کاش امشب خواب ببینم بازم دوسم داری..

یار بیگانه نوازم!

شنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۱:۵۲ ق.ظ | | ۰ نظر
یارا!
کاش امروز که بی حوصله چشمانم را گشودم ، متوجه میشدم وقتی خواب بوده ام، باران حضور پر مهرت سکوتم را تسکین داده؛
تو مرا تسکین دادی و 
رفته ای!
به حدیثی؛ نگاهی؛ 
و شاید به سکوتی!
عذرم را بپذیر.. نبود کسی که میدانی هیچ گاه در دلش تنهایت نمی گذارد، سخت باور می شود

دغدغه فکری یک مغز کوچک زنگ زده!

پنجشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۵:۰۸ ق.ظ | | ۰ نظر

اومده توییت زده که :


در برنامه زندگی پس از زندگی شبکه چهار سیما، بیان شد:

"تمام افرادی که بر اثر سانحه تصادف جان می سپارند، در هنگام مرگ، هیچ درد و رنجی را احساس نمی کنند."



خیلی خبر مهمی بود.. میدونی؟ خییییلی! :|





با یک دل غمگین به جهان شادی نیست..

چهارشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۹:۱۰ ب.ظ | | ۳ نظر

امشب یه اتفاق دیدم که عمیقا ناراحتم کرد.. حس میکنم کلی غم نشوند رو دلم..

هیچ وق تو جمع با حرفاتون حرمت یه فرد کامل سن رو نشکنید.. باشه؟

بیفاصله

چهارشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۳:۱۷ ب.ظ | | ۰ نظر

از شبی که دیدمت بی فاصله بارونه

کار من کار دله..‌کی عاقله دیوونه؟

سگ و توسعه!

سه شنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۶:۳۴ ق.ظ | | ۰ نظر
به مطلب جالبی برخوردم که در نگاه اول جون میده برا آروغ روشنفکری؛
لیکن هر چی رفتم تو بحرش دیدم به هر لفظ و صورتی، تامل برانگیزه و ازون مهم تر تامل میطلبه؛ اونم تامل مستمری که ینی باس گوشه ذهنت داشته باشی همیشه!
مفهوم توسعه از دکتر محسن رنانی:


اگر روزی رسید که سگی در میدان انقلاب تهران در ظهر و اوج ترافیک توانست بدون نگرانی بخوابد و خوابش ببرد ما در مسیر توسعه قرار گرفته‌ایم.

این امر نشان دهنده این است که تحولی در نظام سیاسی رخ داده، تحولی در جامعه رخ داده و تحولی در خانواده رخ داده است.

به همین سادگی تمام شاخص‌های توسعه ختم می‌شود به صلح، صلح با خویش، صلح با جامعه، صلح با حکومت، صلح با طبیعت و صلح با حیوانات.

خو

سه شنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۱۹ ق.ظ | | ۲ نظر

در دلم ابر غمی باز هیاهو کرده

قلب شیدای مرا چشم تو جادو کرده

گاه چون زخم عمیقی و گهی چون مرهم

تو فقط باش؛ به زخمت دل من خو کرده

بوده ست..

دوشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۵:۱۹ ق.ظ | | ۰ نظر
والا ما چه میدونستیم! از همه جا بی خبر رفتیم اپیزود ۴۰ چندشنبه رو نشستیم به تماشا
دو تا حمار ناطق داشتن از "تینک" گفتنشون دفاع میکردن و سینام که بالاخره حیف بود ازین رود ماهی نصیبش نشه،کم تور نکرد.
دیدم الانه که سیمام بگیرن به هم
یه مستند بود راجب خیام _رضی الله عنه_ که چن وق بود میخواستم ببینم و تو پیشنهادای یوتوب بود.. نشستم به تماشا و شکر خدا قبلی رو شست برد :))

رحمه الله ؛ میفرماید:

پیش از من و تو لیل و نهاری بوده است
گردنده فلک نیز بکاری بوده است
هرجا که قدم نهی تو بر روی زمین
آن مردمک چشم‌نگاری بوده است