آواز خوانی در شب
فک میکنم خیلیا مث من انقد این روزا درگیرن ک حوصله این چیزا رو ندارن..
منم اولش ب نظرم مضحک و کمی فانتزی و دور از تعقل دونستم
ولی یکم ک فک کردم ، دیدم ما چقد مفهوم وطن یادمون رفته!
یه سریامون ازون ور بوم افتادیم و خودمونو نژاد و آی کیوی برتر میدونیم و حس میکنیم از همه عالم سریم.. آره ادعا؛ همون عاملی ک باعث شده انقد جا بخوریم از این ک امروز هیچی نیستیم
اما اونور بوم چی؟ من خودم جزو این دسته م.. از اهمیت مفهوم وطن و حس وطن دوستی دوریم.. همون چیزی ک اول گفتم..
حالا سوال اینه
جدای از همه شو آفا و ادعا ها یا درگیریا و روزمرگیا،
چقد دلمون برا وطن گرفته؟ چقد بش فک میکنیم؟
و مهم تر از همه، این ک فقط فک میکنیم یا عملم هس؟
آوازخوانی در شبم، سرچشمهی خورشید تو
یار و دیار و عشق تو، سرچشمهی امید تو
ای صبح فروردین من، ای تکیهگاه آخرین
ای کهنه سرباز زمین، جان جهان ایرانزمین
- ۹۹/۰۲/۲۵
ولی اون نمیخواد من دیگه تو زندگیش باشم :(