خدایا
هوام.. لطفا!
اونجا هس که خانوم مهستی میگه
" وقتی رفتم ، نه که بارون نگرفت ؛ هوا پاک و خیلیم آفتابی بود " ؟آدم گوشیو میزنه رو پیشونیش و میگه شت پسر!
تا این ک یهو ادامه میده
" اگه شب میرفتم و خورشید نبود ، آسمون خوب میدونم مهتابی بود "
و آدم ناخوداگاه با خودش میگه ریدم تو شانسش خدابیامرزو
امیدوارم تاثیر ایام امتحاناتو تونسته باشم به نحو احسن نشون بدم :]
درست همین الان
ک یه ساعت ب امتحانمه،
ماکزیمم میل ممکنو دارم ب وبلاگ نویسی و چرخ زدن تو وب اینو اون
اخرج منی.
چقد بدم میاد وقتی بزرگ و بزرگتر میشم و به حرفا و کارا و افکاری ک یه زمانی تمسخر و تقبیحشون میکردم دچار میشم..
ببینین اینو
وقتی این پخش میشد ، ینی تابستون اومده و میتونین خودتونو جر بدین با خوشگذرونی :))
حقیقتا پیر شدیم..
دلم برا یه تابستون بی دغدغه تنگ شده..
ولی این تابستون پر دغدغه ترینه.. لااقل تو تمام این بیستو چند سال