روزمرگی های شیخ

برای شادی روحم ؛ برای آن که نمیرم

روزمرگی های شیخ

برای شادی روحم ؛ برای آن که نمیرم

اساس لذت وبلاگ به ملاقات و حضور مجازی آدماییه که نمیشناسن همو ؛ ولی به هم خوبی میکنن و آرامش میدن از دور ؛ بی منت و بی دریغ
حالا به هر طریقی.
من اسمشو میذارم آرامش مجازی
اومدم پی آرامش مجازی
اگر فک میکنی با خوندنت حالم خوب میشه، مشتاقم به تشرف
یه چیزایی هم خودم مینویسم این کنج ؛ که ینی زنده م ؛
اگر خوندنشون حالتو عوض میکنه، قدمت همیشه روی چشم

شیخ / آخرین فروردین سده ۱۴ هجری شمسی

همه می پرسند..

شنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۹، ۱۱:۴۳ ب.ظ | | ۱ نظر

همه میپرسند :

چیست در زمزمه ی مبهم آب؟

چیست در همهمه ی دلکش برگ؟

چیست در بازی آن ابر سپید

روی این آبی آرام بلند

که مرا می برد اینگونه به ژرفای خیال؟

نه به ابر

نه به آب

نه به برگ

نه به این آبی آرام بلند

من به این جمله نمی اندیشم.

به تو می اندیشم

ای سراپا همه خوبی،

تک و تنها به تو می اندیشم.

به تو می اندیشم.

تو بدان این را،تو تنها بدان بیا

تو بمان با من، تو تنها بمان.

قصه ی ابر هوا را، تو بخوان.

تو بمان با من، تو تنها بمان.

در دل ساغر هستی تو بجوش

من همین یک نفس از جرعه ی جانم باقی ست،

آخرین جرعه ی این جام تهی را تو بنوش.


 

+ از فریدون مشیری عزیز _رضوان الله تعالی علیه_

  • ۹۹/۰۱/۳۰

نظرات  (۱)

  • دلساخته های آنی
  • شعر بسیار زیبایی بود

    ممنون

    پاسخ:
    آجرکم الله

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">