و اما اردیبهشت..
دوشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۱:۰۱ ب.ظ |
|
۱ نظر
چرا نشستی زانوی غم بغل گرفتی شیخ؟
مهمون داری
میاد همین روزا
قول میدم!
..
چرا نشستی زانوی غم بغل گرفتی شیخ؟
مهمون داری
میاد همین روزا
قول میدم!
..
تو ندانی
که چه کردی
به من و دل من به خدا
چه غمت از من بی دل
تو کجا من خسته کجا
رهگذار بی نصیبی
بی قراری بی شکیبی
تا سحر گه ناله سر کرده
نیمه شب ها در سیاهی
بی نصیبی بی پناهی
از سر کویَت گذر کرده..
یار بیگانه نوازم
شرح عشق جانگدازم
قصه ای از سوز وسازم
باتو می گویم امشب
تا که چشمم را گشودم
شمع شب های تو بودم
شعله زد بر تار و پودم
آه جانسوزم بر لب..